چرا روياي خوش خاطره ها رفته ز ما
چرا ناله هاي ما به آسمون نمي رسه
چرا بغض اين صدا شده بي صدا
چرا روزي ما شديم يه آشنا
چرا دل به هم سپرديم با نگاه
چرا دستامون شدن تو دست هم
چرا پا به پاي هم رفتيم سفر
چرا دلواپس همديگه شديم
چرا در نبود هم پژمرده ايم
چرا با يه خنده ما شاد شديم
چرا با يه گريه بيمار شديم
حالا چطور شده ، ز ما گشته نگات
نميگي چرا شدي يهو بي وفا
نميگي چرا ديگه يادي زما نمي كني
نميگي همپاي كي سفر كنم
نميگي رنگ محبت از ما دور شده چرا
نميگي كه دستامو تو دستاي كي بزارم
نميگي چرا صدام نميكني ديگه
نميگي چرا نبضم نمي زنه
نميگي صداقتت رفته كجا
نميگي چرا شدي بيگانه ز ما
نميگي چرا يهو شديم جدا؟؟؟

گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 94
بازدید هفته : 205
بازدید ماه : 616
بازدید کل : 99139
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1